در يكي از عملياتها دستهاي آرپيجي زن قطع شد. وقتي به كمكش رفتم، ديدم تانك عراقيها جلو ميآيد. او را رها كردم، آرپيجيِ با گلوله آماده را گرفتم، گفتم يا امام زمان (عج) خودت ميداني! از آن طرف آن رزمنده مجروح دائم ميگفت خواهر، تو را به جان حضرت زهرا(س) اجازه نده حتي يك گلوله هدر بشه. آرپيجي را شليك كردم و اتفاقاً به تانك خورد!
دیدگاه